يعني لازمه آدم هميشه جايگاه خودش و ديگران رو به خودش و به ديگران ياد آوري كنه ؟! يعني اگه يكي هميشه تو جمع اطرافياش بي عقده ، خاكي ، بي آلايش ، ساده ، صميمي و خودموني برخورد كنه اين ميشه يه وظيفه و اونا يادشون ميره كه اين صميميت مي تونست وجود نداشته باشه !؟ چطور وقتي يكي نداشته هاشو هر روز و به روش هاي مختلف تو سرمون مي كوبه ولي يكي ديگه داشته هاشو بي رنگ يا كم رنگ مي كنه كه فاصله ها احساس نشه ، باز ما فراموش مي كنيم كه به اين صميميت ، سادگي و بلندي طبع احترام بگذاريم ؟ گاهي كه به اين نتيجه مي رسم كه اينجا هر چي بيشتر خودتو بگيري بيشتر مورد احترامي ،از خودم و از آدماي اطرافم متنفر ميشم
Monday, 26 November 2007
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
گاهی اوقات اتفاق های ِ دور و بر ما، آن چنان سخت و سنگین ظاهر میشن، که تصورات ما رو در خودشون خورد میکنن.
تمام ِ اون چیزی که سالهای ِ سال ساخته و پرداخته شده یه دفعه میپاشه از هم.
بعد از چند روز همه چی برمیگرده سر جای اولش.
منتظر باش.
Post a Comment